"رسالت زندگی، کشف عطایای الهی است که به تو داده شده اند. معنی و مفهوم زندگی، فاش کردن هدایا و عطایای الهی توست. دیوید ویسکوت"
اگر از من بپرسید، هیچ چیزی زیباتر از زندگی کردن در هم ترازی با رسالت زندگی وجود ندارد.هیچ چیزی باارزشتر از در آغوش گرفتن اعتبار و سندیت خودتان، زیبایی خودتان، و قدرت درونی تان، و سپس به اشتراک گذاشتنش با بقیه دنیا، وجود ندارد..... هیچ چیزی شگفت انگیزتر از انجام کار پرمعنی که شما بخاطرش اینجا آمده اید، وجود ندارد.
چیزی بی همتا، گرانبها، و بسیار بارزش در
هر یک از ما وجود دارد، گنج های پنهان بسیاری در عمق قلبهای ما وجود دارد، و اگر می
خواهید زیبایی و قدرت آنها را کشف کنید، و اگر درباره انجام کار و زندگی در هم ترازی
با رسالت زندگیتان جدی هستید، در اینجا 13 موضوع هست که در این نقطه نظر و مسیر شگفت
انگیز به شما کمک خواهد کرد. چگونگی بیدار کردن روحتان و شروع زندگی در هم ترازی با
رسالت زندگیتان:
1- درخواست راهنمایی بکنید.
وقتی چیزی را می خواهید آنراطلب کنید. از خودتان، از افرادی که می توانند آنچه نیاز دارید و آرزویش را دارید برایتان فراهمش کنند، و مهمتر از همه از نیروی نامرئی ای که تو و همه جهان هستی را خلق کرده درخواستش کن. و همین در مورد زندگی کردن در هم ترازی با رسالت زندگی، مصداق دارد.
اگر درباره زندگی کردن با رسالت زندگی تان جدی هستید، به درخواست کردن برای شفافیت، برای راهنمایی، و برای کمک و مساعدت، نیاز خواهید داشت. نیاز دارید تا از زندگی برای اینکه کمکتان بکند، راهنماییتان بکند، و راهی که برای گام برداشتن شما در آن قصد و منظور شده است، را درخواست کنید. تا به شما استحکام و توانمندی، شفافیت و وضوح، شهامت و دلیری، خِرد و اعتماد بنفس ببخشد. و برای اینکه گنج ها، هدایا و عطایا و استعدادهای بسیاری که در عمق درونت پنهان شده اند را بر تو آشکار سازد. چون چنین خواهد کرد.
بخواه، و به تو داده خواهد شد؛ بجوی و پیدا
خواهی کرد؛ در بزن، و بسوی تو باز خواهد شد. هر کسی که درخواست کند، دریافت خواهد کرد،
و هر کسی که جستجو کند خواهد یافت و کسی که در بزند، (در برویش) گشوده خواهد شد. انجیل
متی – فصل 7 آیه 7 و 8"
2- همه آنچه که تاکنون آموخته اید را فراموش کنید.
ذهنتان را از افکار گذشته خالی کنید. همه آنچه که درباره زندگی، درباره خودتان، و درباره جهانی که در آن زندگی می کنیم، آموخته اید را فراموش کنید. همه آنچه درباره ایده ها و اینکه زندگی چگونه باید باشد یا چگونه نباید باشد، همه عقاید درباره امکانپذیری ها و غیرممکن ها، همه ترس های گذشته تان، نامنی ها، شک ها، بهانه ها، و محدودیت ها، را فراموش کنید. همه شکست های گذشته و خطاها را فراموش کنید.
و فقط نسبت به آنچه که هست باز و گشوده
باشد.
3- طرح ها و مفاهیم فیکس شده را رها کنید.
ذهن محدود است اما روح محدود نیست. و بخاطر
همین مهم است که از ذهنتان بیرون بیایید و به درون قلبتان بروید. تا طرح های فیکس شده
و مفاهیم و ترس ها و شک ها و محدودیت ها را رها کنید و به روحتان اجازه بدهید تا راه
را راهبری کند. چون روح شما زندگیتان را از مکان انتخابها و امکانپذیری های نامتناهی،
– لحظه حال – می سازد و نه از مکان ترس و محدودیت ها، – گذشته - ، مانند آنچه که ذهن
انجام می دهد. روح تو را به مکانهایی می برد که در گذشته حتی تصورش را هم نمی کردی
و چیزهایی را بر تو آشکار می کند که حتی نمی دانستی وجود دارند.
4-توقع داشته باش و منتظر باش تا زندگی قدیمی ات جدا شود.
به محض اینکه با خودت ملاقات می کنی تا در مکان حقیقت، عشق و تمامیت، زندگی ات را زندگی کنی، و به محض اینکه یک قصد برای زندگی کردن در هم ترازی با رسالت زندگی ات را تنظیم می کنی، فرصتهایی هستند که زندگی قدیمی ات شروع کند به جدا شدن، خصوصا اگر بر یک بنیاد لرزان و ترس آلود بنا شده باشد. بسیاری چیزها، عقائی، مکان ها، تجربه ها، روابط، که با رسالت زندگی ات در هم ترازی نبودند، (از شما) جدا خواهند شد. زندگی، آنها را مجبور خواهد کرد تا از زندگیتان بیرون بروند تا فضایی ایجاد شود برای اینکه چیزهای تازه، بهتر، سالم تر جایگزین آنها بشوند. و هنگامی که این اتفاق افتاد، احتمالا شما راحتی و آسایش نخواهید داشت، اما مشکلی نیست. این بخشی از این فرایند پاکسازی، تازه شدن و دوباره نو شدن و احیاء، است.
"زمانی خواهد بود برای در پیش بودن،
در عقب بودن؛ زمانی برای در احساسات بودن، زمانی برای در استراحت بودن؛ زمانی برای
شدید و نیروند بودن، زمانی برای خسته و کوفته بودن؛ زمانی برای در امان بودن، زمانی
برای در خطر بودن. استاد، این چیزها را همانطور که هستند می بیند، بدون اینکه برای
کنترل کردنشان تلاش کند. او به آنها اجازه میدهد راه خودشان را بروند، و در مرکز دایره
اقامت می گزیند. لائوتسو، تائو ته چینگ"
5- خود را آماده ناراحتی و آسایش نداشتن بکنید.
در طی این زمانها، چیزی کاملا شبیه داستان
و دراما در زندگیتان حضور دارد. زمانهایی که توسط شما ایجاد شده اند (آگاهانه یا ناآگاهانه)،
و بلکه توسط اطرافین شما. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. همه اینها دلیل خوبی دارند
– رشد و تکامل شما. اما همچنین برای اینکه زندگیتان پاکسازی شود، جدید و تازه شود،
نو و احیاء شود، و از نو زنده شود. فقط بگذار اِگو و نفس از راهت بیرون برود و تو کاملا
کار درستی را انجام خواهی داد.
6- اِگو و نفست را از راهت بیرون بینداز.
برای تو بسیار مهم است تا بدانی که هم ترازی
با رسالت زندگی ات بدین معنی ست که کنترل کردن را رها کنی. دیگر به اینکه چیزها چگونه
باید باشند، زندگی چگونه باید ورق بخورد، و چگونه دنیای اطرافت باید رفتار بکند، پیوست
خورده پیوست شده و وابسته نیستی. تو کاملا تسلیم می شوی، و به روحت اجازه می دهی تا
راه را راهبری کند، و اعتماد و ایمانت را بر زندگی قرار می دهی. تو با ایمان و اعتماد
قدم برمی داری نه با دیدن. اعتماد کردن به چیزهایی که چیزهایی که نادیدنی هستند بیشتر
از چیزهایی که دینی و مرئی هستند، اجازه دادن به نیرویی بزرگتر، قدرتمندتر، و بسیار
خردمندتر از خودتان تا شما را راهنمایی کند و شما را به مسیری هدایت کند که درباره
اش چیز زیادی نمی دانستید. چون این چیزی ست که زندگی در هم ترازی با رسالت زندگیتان
همه اش در مورد آن است. این بدان معنی است که اِگو و نفست را از راه بیرون میندازی
و اعتماد می کنی. تو به چیزهایی اعتماد می کنی که همیشه دیدنی و مرئی نیستند، اما احساس
می شوند. شما اعتماد می کنید، که حتی اگر ذهنتان یک سرنخ و مدرکی ندارد که شما کجا
دارید می روید، (اما) قلبتان و روحتان این سرنخ و مدرک رادارند.
7- این در مورد پول، شهرت، قدرت و شناخته شدن نیست.
نیاز برای بدست آوردن پول زیاد، برای مورد قدردانی قرار گرفتن، برای شناخته شدن، برای قدرتمند شدن، شهرت، احترام و غیره، همگی باید کنار گذاشته شود. نگذارید اِگو و نفستان به شما حقه بزند و شما را به درون این فکر ببرد که اینها چیزهایی هستند که رسالت زندگی درباره شان است. بدانید که کاملا هم تراز بودن با رسالت روح تان هیچ ربطی به شهرت، اقبال، قدرت، و شناخته شدن ندارد.
زندگی کردن در هم ترازی با رسالت زندگیتان، درباره خدمت رسان بودن است. درباره عرضه کردن کاری که در قلبتان دارید، هدایا و عطایای الهی و استعدادهای بی نظیر، به همه دنیا، است. درباره پر کردن هر کاری که انجام می دهید با قلبتان و با روحتان است، و انجامش دهید چون احساس می شود که درست است، چون احساس می شود خوب است، نه چون می خواهید از آن چیزی بدست آورید. اما نگران نباشید، این بدان معنی نیست که از گرسنگی خواهید مُرد. زندگی مراقبت خوبی از شما خواهد داشت، و برای آنچه که می دهید، زندگی ده برابرش را به شما خواهد داد.
"هنگامی که من بدنبال پول می رفتم،
هرگز باندازه کافی نداشتم. هنگامی که زندگیم را بر مبنای رسالت (زندگی) گذاشتم و بر
دادن (از) خودم و هر چیزی که به زندگیم وارد شد، تمرکز کردم، پس موفق و کامیاب شدم.
وین دایر"
8- به هدایا و عطایای بسیارِ زندگی با آغوش باز خوشامد بگویید.
همینطور که یاد میگیرید تا بیشتر بر محوریت
قلبتان زندگی کنید، اِگو و نفس تان را از راهتان بیرون میندازید و اجازه می دهید تا
روح تان شما را بر مسیر درست زندگی راهنمایی کند، همه نوع چیزهای جالب و مهیج برای
شما اتفاق خواهد افتاد. چیزهایی را حس خواهید کرد که قبل از این حس نکرده بودید، چیزهای
را خواهید شناخت که قبلا هرگز نمیشناختید، و همه نوع تجربیات و واکنش هایی را خواهید
داشت که ممکن است در ذهنتان گیج کننده بنظر برسند، اما نسبت به قلب تان و روح تان،
حس کامل و عالی را معنی می کنند. به همه آنها با آغوش باز خواشمد بگویید، و بدانید
که آنها هدایا و عطایای الهی برای شما هستند. پس جایی بروید که قلب تان می خواهد بروید
و کاری را انجام بدهید که روح تان به انجامش نیاز دارد. چون همه اینها قصدشان کمک به
شما ست تا در هم ترازی با کسی که در زیر همه اینها حقیقتا خود تان هستید، زندگی کنید.
و همه اینها قصدشان کمک به شماست برای انجام کار زیبا و پرمعنی ای که شما برای انجامش
به اینجا (روی زمین) آمده اید.
9- سپاسگزاری را حفظ کن و نگهدار.
سپاسگزاری و قدردانی تان برای هر تجربه و هر واکنش، چه خوب و چه بد، که زندگی بر مسیر شما میفرستد را ابراز کنید. بگذارید زندگی بداند که شما برای بسیاری هدایای ارزشمند که همچنان دارد بر مسیر شما میفرستد، سپاسگزار هستید. و بدانید که هر چه بیشتر شروع کنید تا قدردان زندگی ای که دارید زندگی می کنید، باشید، زندگی دلایل بیشتری برای اینکه قدردان باشید به شما خواهد داد.
"اگر تنها دعایی که در سرتاسر زندگیتان
گفته اید، متشکرم، است، کافی ست. میستر اکارت"
10- ایمانت را زنده نگهدار.
همینطور که بر مسیر زندگی گام برمی داری، ممکن است کشف کنی که افراد بسیاری هستند که از جهتی می آیند که شما دارید بطرفش می روید. و آن افراد بسیار چیزهایی که شما انجام می دهید و فردی که دارید می شوید را نمی فهمند. ممکن است بارها احساس تنهایی و اینکه کسی شما را نمیفهمد، بکنید. ممکن است شروع کنید به خودتان و به تصمیماتی که دارید میگیرید شک کنید. اما نگران نباشید، این کاملا طبیعی ست. نگذارید اینها شهامت تان را از شما بگیرند. بدانید که افرادی که در هم ترازی با رسالت زندگیشان زندگی نمی کنند، کسانی را که هم تراز با رسالت زندگیشان زندگی می کنند را واقعا درک نمی کنند. به گام برداشتن ادامه بدهید. شما دقیقا کار درستی انجام می دهید.
"خیلی بد است، پس، درک شدن؟ فیثاغورث
درک نشد و سقراط و مسیح و شاه لوتر و کوپرنیک و گالیله و نیوتن و هر روح خردمند و خالصی
که تجسم فیزیکی یافت، درک نشد. عالی و متعال بودن یعنی درک نشدن. رالف والدو امرسِن"
11- مانند آب نرم باش.
مانند آب نرم باش. کارهایی را انجام بده
که قلبت از تو می خواهد. به مکانهایی سفر کن که در درونت تو را فرامی خوانند. به خِرد
درونی ات اعتماد کن. ریتم طبیعی زندگی را تعقیب کن. نور درونی، حضورت، کارت، عشقت را
با هر کسی که با او ملاقات می کنی به اشتراک بگذار. همه چسبیده ها و همه پیوستگی هایت
را رها کن تا بروند، و فقط باش. با همه آنچه که هستی، باش. در حالیکه در زمان واحد
از همه چیز جدا و منفصل هستی.
12- جویای بودن در صلح و آرامش باش.
زندگی کردن با رسالت زندگیت یک احساس عمیق
درونی صلح و آرامش و آرام بودن را به زندگی می آورد. و هر زمانی که صلح و آرامش در
درونت حضور ندارد، تنها بدین معنی ست که تو از خط مسیر زندگی ات کمی خارج شده ای. پس
مطمئن شو که صلح و آرامش همواره در درونت حضور دارد. در همه زمانها جویای بودن در صلح
و آرامش باش. در هر زمانی که ممکن است ذهنت را ساکت کن. بگذار در ذهنت، قلبت و زندگی
ات، صلح و آرامش باشد. هر چه بیشتر صلح و آرامش داشته باشی، و هر چه بیشتر ذهنت ساکت
شود، گوش دادن به صدای درونی ات و تعقیب کردن پیشنهاد خردمندانه قلبت و روحت، برای
تو آسانتر خواهد بود.
13- فروتنی و خشوع را در آغوش بگیر.
بخاطر همه چیزهای شگفت انگیز که شروع می کنند بیشتر و بیشتر برای تو رخ بدهند، زمانهایی خواهد بود که ذهنت برای متقاعد کردن تو که ، تو بهتر از افراد پیرامونت هستی، تلاش خواهد کرد. که تو خردمند تر، "رشد یافته تر"، و بسیار باارزشتر از آنها هستی. یککلمه اش را هم باور نکن. این فقط اِگو و نفس توست که برای خلق یک حس غلط از جدایی بین تو و هر کس دیگری دارد تلاش می کند. فروتن بمان. هر چه بیشتر فروتنی و خشوع را در آغوش بگیری، صدای درونت بنظر بلندتر و واضحتر می شود و اعتماد کردنت و ایمان داشتنت به زندگی برای تو آسان تر می گردد. فروتنی و تواضع چیزی ست که روح را توانمند و مستحکم می سازد، درحالیکه غرور و تکبر، روح را تضعیف می کنند. هنگامی که شما عمیقا با رسالت زندگی تان مرتبط و هم تراز باشید، خودتان را در همه افراد و همه چیزها، بازمی شناسید. قلب تان از عشق و دلسوزی و مهربانی، هم برای خودتان و هم برای دنیای اطرافتان، سرریز می کند و همه آنچه بنظر می رسید شما در موردش ملاحظه می کنید اینست که سراسر خودتان را به افراد اطرافتان عطا می کنید.
"بنظر همه چیز به دریا می ریزد چون
آن (دریا) پایینتر از آنهاست. فروتنی چنین قدرتی به شما می دهد. اگر می خواهید بر مردم
حکومت کنید، باید خودتان را پایینتر از آنها قرار بدهید. اگر می خواهید مردم را رهبری
کنید، باید بیاموزید که چگونه از آنها (مردم) تبعیت کنید. استاد بالاتر از مردم است،
اما کسی احساس تحت ظلم و ستم بودن نمی کند. او (استاد) جلوتر از مردم می رود، و هیچکس
احساس کنترل شدن و تحت اداره بودن نمی کند. همه دنیا از او (استاد) سپاسگزار است. چون
او (استاد) با هیچکس رقابت نمی کند، هیچکس نمی تواند با او رقابت کند. لائوتسو، تائو
ته چینگ"
از: لومینیتا دی. ساویوک
https://www.purposefairy.com/75161/how-to-live-in-alignment-with-your-life-purpose