❎✳️ نکته ی انحرافی درباره همدلی و ارتباط این است که: نمی توان ماجرا را با هر کسی در میان گذاشت. به این سادگی هم نیست. من دوستان خوب بسیاری دارم، ولی هنگامی که دستخوش خجالت می شوم، تنها روی همدلی عده ی اندکی از آنها می توانم حساب کنم.
❎ اگر ماجرا را با فرد نامناسبی در میان بگذاریم، او هم می تواند به سادگی به توفان خطرناک دیگری تبدیل شود. در چنین موقعیت هایی به دوستی قابل اعتماد نیاز داریم. دوستی شبیه به درختی پابرجا و استوار.
😑 بدون شک نمی خواهیم در چنین موقعیت هایی با موارد زیر رو برو شویم:
🔴 1- دوستی که با شنیدن ماجرا مانند شما احساس خجالت می کند. نفس عمیقی می کشد و احساس وحشتناکتان را تایید می کند. بعد سکوتی عذاب آور برقرار می شود. و بعد این شما هستید که باید به او دلداری بدهید.
🔴 2- دوستی که با شما همدردی می کند (برایت متاسفم)، نه همدلی (می فهمم، احساست را درک می کنم. من هم این حالت را تجربه کرده ام). اگر می خواهید شاهد مهلک شدن چرخه ی خجالت باشید، یکی از اینها را به زبان بیاورید: «وای بیچاره». یا نوع ستیزه جویانه ولی منفعل آن: «خدا نجاتت بدهد».
🔴 3- دوستی که شما از نظر او نماد ارزش و اصالت هستید. چنین دوستی نمی تواند به شما کمک کند. چون مشاهده ی نقاط ضعفتان او را ناامید می سازد. شما او را مایوس کرده اید.
🔴 4- دوستی که نمی تواند نقاط ضعف را تحمل کند و به سرزنش شما می پردازد: «چطور اجازه دادی چنین اتقاثی رخ دهد؟ با خودت چه فکر کردی؟» یا به دنبال مقصر می گردد: «او دیگر که بود؟ حالش را جا می آوریم».
🔴 5- دوستی که فقط می خواهد اوضاع را بهتر کند و به دلیل نگرانی خودش نمی تواند قبول کند که شما هم می توانید دیوانه شوید و تصمیم های وحشتناکی بگیرید: «مبالغه می کنی. آنقدر هم بد نبوده. تو اینطور فکر می کنی. تو بی عیب و نقص هستی و همه دوستت دارند».
🔴 6- دوستی که به جای درک شما، فرصتی برای چشم و هم چشمی به دست آورده است: «اینکه چیزی نیست. گوش کن ببین برای من چه اتفاقی افتاد!»
✳️
البته همه ما می توانیم چنین دوستانی داشته باشیم، به خصوص اگر کسی ماجرایی
را درباره ی خجالت برایمان تعریف کند که خودمان هم آن تجربه را کرده باشیم.
از کتاب زندگی با تمام وجود
نوشته برنه براون
ترجمه ی مریم تقدیسی
انتشارات آسمان نیلگون