پس از یافتن یک مدرسه ی "آی کی دو" ، شروع به یادگیری آن که برایم تازگی داشت ، کردم. در این مدرسه دائماً نام "کی" به گوش می رسید. من پس از گذراندن یکی از دوره های ابتدایی از کمک مربی که فردی سبزه رو و لاغر اندام بود ، خواهش کردم که "کی" را برایم تشریح کند.
او توضیح داد که : «هیچ کس نمی تواند آن را تفسیر کند ، ولی شما می توانی آن را تجربه کنی.الان من در حالی که بازوانم را مستقیم به سمت جلو باز کرده ام ، در کنار تشک نمایش می ایستم و شما مستقیماً به طرف بازو های من حرکت کن.»
سپس طبق گفته ی او به سوی بازوانش حرکت کردم که البته بازوانش مانع از پیشروی ام شدند. او گفت : «خوب حالا از شما می خواهم به شیئی که جلو روی شماست و پشت بازوانم قرار دارد فکر کنی و به طرف آن حرکت کنی.»
و من یکبار دیگر طبق دستورات عمل کردم و به طرف بازو ها و پشت بازو های او حرکت کردم. او گفت : «در این مرحله شما انرژی ات را کاملاً به جلو هدایت می کنی.
الان بازو های خود را از شانه به جلو دراز کن و دست هایت را روی شانه های من بگذار و عضلات بازو هایت را سفت کن.»
او با وارد آوردن فشار به داخل آرنج هایم به آسانی بازو هایم را خم کرد.
او گفت : «حال کمی بازو هایت را از ناحیه ی آرنج خم کن و در حالی که آن ها بر شانه های من قرار دارند ، به آن ها استراحت بده. در این بین تصور کن که بازو هایت همچون شلنگی است که آب در آن جریان دارد و از نوک انگشتانت به داخل نهری در بی نهایت می ریزد.»
این بار او با دو دستش بازویم را کشید ولی علی رغم نیروی زیادی که به کار برد نتوانست آن را خم کند.
او گفت : «این مثالی از "کی" است و هر کس مقداری از آن را دارد ، حتی یک بچه. آیا تا به حال سعی کرده ای بچه ای را که تمایلی به بلند شدن ندارد ، از جایش بلند کنی؟ بچه ، زمانی که مایل نباشد بلند شود ، سنگین تر به نظر می رسد ، ولی زمانی که خود بچه تمایل به بلند شدن داشته باشد ، بسیار سبک تر به نظر می رسد. علت این امر این است که ذهن حقیقتاً یک منبع قدرت است و زمانی که ذهن و جسم با هم هماهنگ شوند ، "کی" خود را آشکار می سازد. در اثر تمرین و ممارست شما قادر خواهید بود "کی" را با اراده ی خود به کار بگیرید.»
منبع : ذِن در هنر های رزمی ، تألیف جو هیامز ، ترجمه روبن شاهوردیان
به نقل از: http://aikido.blog.ir/post/ki-1